معنی فارسی commoved
B2تحت تأثیر قرار گرفتن به دلیل احساسات قوی.
Affected emotionally; touched by feelings.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او با نامه دلنشین به شدت تحت تأثیر قرار گرفت.
مثال:
She was deeply moved by the heartfelt letter.
معنی(example):
تماشاگران از اجرا تحت تأثیر قرار گرفتند.
مثال:
The audience was moved by the performance.
معنی فارسی کلمه commoved
:
تحت تأثیر قرار گرفتن به دلیل احساسات قوی.