معنی فارسی comous

B1

حالت یا ویژگی آرامش و سکوت.

Characterized by calmness or tranquility.

example
معنی(example):

صدای آرامش‌بخش باد کموش بود.

مثال:

The comous sound of the wind was calming.

معنی(example):

او حضور کموش را در اتاق احساس کرد.

مثال:

She felt a comous presence in the room.

معنی فارسی کلمه comous

: معنی comous به فارسی

حالت یا ویژگی آرامش و سکوت.