معنی فارسی compaginate
B1ترکیب کردن به معنای جمعآوری و ترتیب دادن به اجزاء مختلف است.
To combine or arrange different elements in a particular order or pattern.
- VERB
example
معنی(example):
برای ترکیب مؤثر قطعات، به مهارت نیاز است.
مثال:
To compaginate the pieces effectively requires skill.
معنی(example):
آنها باید گزارشها را قبل از جلسه ترکیب کنند.
مثال:
They had to compaginate the reports before the meeting.
معنی فارسی کلمه compaginate
:
ترکیب کردن به معنای جمعآوری و ترتیب دادن به اجزاء مختلف است.