معنی فارسی companionized

B1

به حالتی درآمدن که در آن افراد یا گروه‌ها به یکدیگر ملحق می‌شوند.

Having become or made companions.

example
معنی(example):

آنها تلاش‌های خود را برای یک پروژه موفق همراه کرده بودند.

مثال:

They had companionized their efforts for a successful project.

معنی(example):

دو تیم برای رسیدن به یک هدف مشترک همراه شده بودند.

مثال:

The two teams companionized to reach a common goal.

معنی فارسی کلمه companionized

: معنی companionized به فارسی

به حالتی درآمدن که در آن افراد یا گروه‌ها به یکدیگر ملحق می‌شوند.