معنی فارسی compeller

B1

شخصی که دیگران را به انجام کاری یا تغییر چیزی تحمیل می‌کند.

One who compels others to act or change.

example
معنی(example):

او یکی از موجب‌کنندگان تغییر در جامعه بود.

مثال:

He was a compeller of change in the community.

معنی(example):

به عنوان یک موجب‌کننده، او بسیاری را به اقدام ترغیب کرد.

مثال:

As a compeller, she inspired many to take action.

معنی فارسی کلمه compeller

: معنی compeller به فارسی

شخصی که دیگران را به انجام کاری یا تغییر چیزی تحمیل می‌کند.