معنی فارسی compendiary
B1مربوط به یا به شکل خلاصه در زمینه ادبیات یا هنر.
Pertaining to a concise summary or collection.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این اثر خلاصهنگارانه بسیاری از متون کلاسیک را بررسی کرد.
مثال:
The compendiary work reviewed many classic texts.
معنی(example):
او یک اثر خلاصهنگارانه درباره جنبشهای هنری مدرن منتشر کرد.
مثال:
She published a compendiary on modern art movements.
معنی فارسی کلمه compendiary
:
مربوط به یا به شکل خلاصه در زمینه ادبیات یا هنر.