معنی فارسی compenetrate
C2نفوذ کردن به یکدیگر، به معنای ترکیب یا تعامل عمیق میان دو یا چند عنصر.
To mutually penetrate or influence each other.
- VERB
example
معنی(example):
ایدههای آنها به خوبی در یکدیگر نفوذ میکنند.
مثال:
Their ideas seem to compenetrate each other well.
معنی(example):
مفاهیم برای تشکیل یک نظریه بزرگتر به هم نفوذ میکنند.
مثال:
The concepts compenetrate to form a larger theory.
معنی فارسی کلمه compenetrate
:
نفوذ کردن به یکدیگر، به معنای ترکیب یا تعامل عمیق میان دو یا چند عنصر.