معنی فارسی compenetration

C1

نفوذ متقابل، به وضعیت یا فرآیندی گفته می‌شود که در آن چیزها به طور عمیق در یکدیگر تعامل می‌کنند.

The mutual influence or penetration of ideas or elements.

example
معنی(example):

نفوذ متقابل افکار آنها بینش‌های جدیدی ایجاد کرد.

مثال:

The compenetration of their thoughts created new insights.

معنی(example):

نفوذ متقابل در هنر می‌تواند به سبک‌های نوآورانه منجر شود.

مثال:

Compenetration in art can lead to innovative styles.

معنی فارسی کلمه compenetration

: معنی compenetration به فارسی

نفوذ متقابل، به وضعیت یا فرآیندی گفته می‌شود که در آن چیزها به طور عمیق در یکدیگر تعامل می‌کنند.