معنی فارسی complacencies
B1احساس رضایت به خاطر وضعیت موجود بدون توجه به عواقب آن.
A feeling of satisfaction with the current situation, often leading to lack of awareness of potential dangers.
- NOUN
example
معنی(example):
خودراضی بودن آنها درباره پروژه به شکست آن منجر شد.
مثال:
Their complacencies about the project led to its failure.
معنی(example):
خودراضی بودن در رویکردشان باعث از دست دادن فرصتها شد.
مثال:
Complacencies in their approach resulted in missed opportunities.
معنی فارسی کلمه complacencies
:
احساس رضایت به خاطر وضعیت موجود بدون توجه به عواقب آن.