معنی فارسی complacentially

B1

به طور خودراضی، در وضعیتی که فرد با احساس رضایت به مسائل یا نقدها واکنش نشان می‌دهد.

In a manner that shows complacency; self-satisfied.

example
معنی(example):

او نظر همکارانش را خودراضیانه نادیده گرفت.

مثال:

He complacentially ignored the feedback from his peers.

معنی(example):

او به نگرانی‌های مطرح شده با نگرشی خودراضیانه پاسخ داد.

مثال:

She responded complacentially to the concerns raised.

معنی فارسی کلمه complacentially

: معنی complacentially به فارسی

به طور خودراضی، در وضعیتی که فرد با احساس رضایت به مسائل یا نقدها واکنش نشان می‌دهد.