معنی فارسی complainable

B2

قابل شکایت، اشاره به چیزی که می‌توان در مورد آن شکایت کرد.

Deserving to be complained about; worthy of a complaint.

example
معنی(example):

خدمات ضعیف بود و قابل شکایت بود.

مثال:

The service was poor, making it complainable.

معنی(example):

محصول چندین نقص قابل شکایت داشت.

مثال:

The product had several complainable defects.

معنی فارسی کلمه complainable

: معنی complainable به فارسی

قابل شکایت، اشاره به چیزی که می‌توان در مورد آن شکایت کرد.