معنی فارسی completory

B1

نشان‌دهنده یا مربوط به تکمیل یا افزودن.

Serving to complete or enhance something.

example
معنی(example):

جنبه‌های تکمیلی گزارش به خوبی مستند شده بود.

مثال:

The completory aspects of the report were well-documented.

معنی(example):

اظهارات تکمیلی او به بحث عمق بیشتری داد.

مثال:

His completory remarks added depth to the discussion.

معنی فارسی کلمه completory

: معنی completory به فارسی

نشان‌دهنده یا مربوط به تکمیل یا افزودن.