معنی فارسی completories
B1چیزهایی که به تکمیل یک کار یا وظیفه کمک میکنند.
Elements or factors that contribute to completeness.
- NOUN
example
معنی(example):
تکمیلیهای پروژه شامل بهبودهای مختلف بود.
مثال:
The completories of the project included various improvements.
معنی(example):
ما چند تکمیلی را که میتواند استراتژی ما را تقویت کند، مورد بحث قرار دادیم.
مثال:
We discussed several completories that could enhance our strategy.
معنی فارسی کلمه completories
:
چیزهایی که به تکمیل یک کار یا وظیفه کمک میکنند.