معنی فارسی complicacies

B1

تنوع و تعداد پیچیدگی‌ها یا موانع در یک وضعیت یا سیستم خاص.

The various difficulties and complexities involved in a situation.

example
معنی(example):

پیچیدگی‌های سیستم باعث می‌شود که هدایت آن دشوار باشد.

مثال:

The complicacies of the system make it hard to navigate.

معنی(example):

پیچیدگی‌های زیادی در پروژه وجود دارد.

مثال:

There are many complicacies involved in the project.

معنی فارسی کلمه complicacies

: معنی complicacies به فارسی

تنوع و تعداد پیچیدگی‌ها یا موانع در یک وضعیت یا سیستم خاص.