معنی فارسی compliantly
B1به معنای عمل کردن یا رفتار کردن به شکلی که نشاندهنده پیروی و توافق است.
In a manner that shows willing compliance or obedience.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول بازرسی به طور مطابق عمل کرد.
مثال:
She acted compliantly during the inspection.
معنی(example):
دانشآموز به طور مطابق با بازخورد معلم را پذیرفت.
مثال:
The student compliantly accepted the feedback from the teacher.
معنی فارسی کلمه compliantly
:
به معنای عمل کردن یا رفتار کردن به شکلی که نشاندهنده پیروی و توافق است.