معنی فارسی complish

B2

دستیابی به چیزی یا انجام دادن آن.

To achieve or complete something successfully.

example
معنی(example):

امیدوارم تا پایان سال به اهدافم برسم.

مثال:

I hope to complish my goals by the end of the year.

معنی(example):

او از اینکه توانست چنین کار دشواری را انجام دهد، احساس افتخار کرد.

مثال:

He felt proud to complish such a difficult task.

معنی فارسی کلمه complish

: معنی complish به فارسی

دستیابی به چیزی یا انجام دادن آن.