معنی فارسی componentise
B1فرآیند اجزا کردن یک کار یا پروژه به بخشهای کوچکتر.
To break down or organize a project into its components.
- VERB
example
معنی(example):
شما میتوانید یک پروژه را برای سادهسازی وظایف اجزا کنید.
مثال:
You can componentise a project to simplify tasks.
معنی(example):
این روش به شما اجازه میدهد که کار خود را اجزا کنید.
مثال:
This method allows you to componentise your work.
معنی فارسی کلمه componentise
:
فرآیند اجزا کردن یک کار یا پروژه به بخشهای کوچکتر.