معنی فارسی componentised
B1به وضعیت یا فرایند تقسیم یک سیستم یا نرمافزار به بخشهای جداگانه و مستقل اشاره دارد.
The act of dividing a system or software into separate and independent components.
- VERB
example
معنی(example):
نرمافزار برای بهبود مدولاریت به مؤلفهها تقسیم شده است.
مثال:
The software has been componentised for better modularity.
معنی(example):
تیم سیستم را به مؤلفهها تقسیم کرده تا عملکرد را بهبود بخشد.
مثال:
The team componentised the system to enhance performance.
معنی فارسی کلمه componentised
:
به وضعیت یا فرایند تقسیم یک سیستم یا نرمافزار به بخشهای جداگانه و مستقل اشاره دارد.