معنی فارسی componentises

B1

عمل اجزا کردن یک سیستم یا طراحی به بخش‌های مستقل.

The action of dividing a system into its components.

example
معنی(example):

این ابزار طراحی را به طور خودکار اجزا می‌کند.

مثال:

The tool componentises the design automatically.

معنی(example):

او معتقد است که سیستم باید همه فرآیندها را اجزا کند.

مثال:

He believes that the system should componentise all processes.

معنی فارسی کلمه componentises

: معنی componentises به فارسی

عمل اجزا کردن یک سیستم یا طراحی به بخش‌های مستقل.