معنی فارسی comprovincial

B1

محلی، به معنای دیدگاهی که فقط بر اساس تجربه‌های محلی شکل گرفته است.

Pertaining to a limited or narrow perspective.

example
معنی(example):

یک دیدگاه محلی درک مسائل جهانی را محدود می‌کند.

مثال:

A comprovincial viewpoint limits understanding of global issues.

معنی(example):

نگرش محلی او باعث شد که نتواند با دیگران ارتباط برقرار کند.

مثال:

His comprovincial attitude made it hard to relate to others.

معنی فارسی کلمه comprovincial

: معنی comprovincial به فارسی

محلی، به معنای دیدگاهی که فقط بر اساس تجربه‌های محلی شکل گرفته است.