معنی فارسی comptness
B1ترتیب و نظم یک وضعیت یا مکان، به ویژه در مورد تمیزی و سازماندهی.
The quality of being orderly or well-arranged.
- NOUN
example
معنی(example):
ترتیب اتاق باعث احساس خوشامدگویی میشود.
مثال:
The comptness of the room made it feel welcoming.
معنی(example):
ترتیب او در انجام وظایف، مدیر را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
Her comptness in handling tasks impressed the manager.
معنی فارسی کلمه comptness
:
ترتیب و نظم یک وضعیت یا مکان، به ویژه در مورد تمیزی و سازماندهی.