معنی فارسی compulsitor
B1فردی که دیگران را تحت فشار قرار میدهد تا کاری انجام دهند.
A person who compels or influences others to act in a certain way.
- NOUN
example
معنی(example):
فشار روانی در بحث واضح بود زیرا همه به نظر میرسیدند که توافق دارند.
مثال:
The compulsitor in the discussion was evident as everyone seemed to agree.
معنی(example):
او به عنوان یک فشار روانی عمل کرد و تیم را به رعایت مهلتها وادار کرد.
مثال:
She acted as a compulsitor, pushing the team to meet deadlines.
معنی فارسی کلمه compulsitor
:
فردی که دیگران را تحت فشار قرار میدهد تا کاری انجام دهند.