معنی فارسی compunctionless

B2

عدم احساس پشیمانی، اشاره به عدم وجود عذاب وجدان.

Lacking guilt or remorse; unrepentant.

example
معنی(example):

رفتار بی‌پشیمانی او همه را شوکه کرد.

مثال:

His compunctionless behavior shocked everyone.

معنی(example):

او تصمیمات بی‌پشیمانی گرفت که بر دیگران تأثیر گذاشت.

مثال:

She made compunctionless decisions that affected others.

معنی فارسی کلمه compunctionless

: معنی compunctionless به فارسی

عدم احساس پشیمانی، اشاره به عدم وجود عذاب وجدان.