معنی فارسی concertion

B2

ترکیب و هماهنگی ایده‌ها یا نظرات برای رسیدن به یک نتیجه.

The act of combining or coordinating ideas for a specific purpose.

example
معنی(example):

ترکیب ایده‌ها باعث بحث خوبی شد.

مثال:

The concertion of ideas led to a great discussion.

معنی(example):

ترکیب مؤثر ایده‌ها در طوفان فکری به راه‌حل‌های نوآورانه منجر می‌شود.

مثال:

Effective concertion in brainstorming results in innovative solutions.

معنی فارسی کلمه concertion

: معنی concertion به فارسی

ترکیب و هماهنگی ایده‌ها یا نظرات برای رسیدن به یک نتیجه.