معنی فارسی concertiser
B1شخصی که کنسرتها را برنامهریزی و ترتیب میدهد.
A person who organizes and arranges concerts.
- NOUN
example
معنی(example):
تنظیمکننده کنسرت یک رویداد زیبا برای جامعه ترتیب داد.
مثال:
The concertiser arranged a beautiful event for the community.
معنی(example):
به عنوان یک تنظیمکننده کنسرت، او توانست هنرمندان بااستعداد را جذب کند.
مثال:
As a concertiser, she managed to bring in talented performers.
معنی فارسی کلمه concertiser
:
شخصی که کنسرتها را برنامهریزی و ترتیب میدهد.