معنی فارسی concertist

B2

نوازنده یا خواننده در کنسرت‌ها، به ویژه در سطح حرفه‌ای.

A performer, particularly in a concert environment, often at a professional level.

example
معنی(example):

کنسرتیست با اجرای خود تماشاگران را مجذوب کرد.

مثال:

The concertist captivated the audience with their performance.

معنی(example):

او یک کنسرتیست مشهور است که به خاطر صدای قوی‌اش شناخته می‌شود.

مثال:

She is a renowned concertist known for her powerful voice.

معنی فارسی کلمه concertist

: معنی concertist به فارسی

نوازنده یا خواننده در کنسرت‌ها، به ویژه در سطح حرفه‌ای.