معنی فارسی concinnous
C2Concinnous به معنای شیوا، منسجم و هماهنگ در ساختار یا بیان است.
Harmoniously arranged; elegant and well-structured.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
معمار یک طرح کنسینوس برای ساختمان جدید طراحی کرد.
مثال:
The architect designed a concinnous layout for the new building.
معنی(example):
سبک نوشتن او به خاطر عبارات کنسینوس و وضوحش شناخته شده است.
مثال:
Her writing style is known for its concinnous phrases and clarity.
معنی فارسی کلمه concinnous
:
Concinnous به معنای شیوا، منسجم و هماهنگ در ساختار یا بیان است.