معنی فارسی concinnities

C2

تناسب‌ها، ویژگی یا حالت عناصری که به خوبی و هماهنگی با یکدیگر ترکیب شده‌اند.

The qualities of being well-proportioned and harmoniously arranged.

example
معنی(example):

تناسب‌ها در سخنرانی او آن را بسیار جذاب کرد.

مثال:

The concinnities in her speech made it very engaging.

معنی(example):

طراح بر روی تناسب‌های ترکیب کلی تمرکز کرد.

مثال:

The designer focused on the concinnities of the overall composition.

معنی فارسی کلمه concinnities

: معنی concinnities به فارسی

تناسب‌ها، ویژگی یا حالت عناصری که به خوبی و هماهنگی با یکدیگر ترکیب شده‌اند.