معنی فارسی concludently
B2بهمعنای بهطور قاطع و نهایی؛ به نوعی که به نتیجهگیری واضحی برسد.
In a manner that leads to a conclusion.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول مناظره به طور قاطع صحبت کرد و همه را مجاب کرد.
مثال:
She spoke concludently during the debate, convincing everyone.
معنی(example):
گزارش به طور قاطع یافتهها را خلاصه کرد.
مثال:
The report concludently summarized the findings.
معنی فارسی کلمه concludently
:
بهمعنای بهطور قاطع و نهایی؛ به نوعی که به نتیجهگیری واضحی برسد.