معنی فارسی concludent
B2بهمعنای قاطع و نهایی که به نتیجهگیری روشنی منجر میشود.
Leading to a conclusion; decisive.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شواهد نهایی بودند و منجر به یک تصمیم واضح شدند.
مثال:
The evidence was concludent, leading to a clear decision.
معنی(example):
استدلالهای او قاطع بودند و مخالفت با آن دشوار بود.
مثال:
His arguments were concludent, making it hard to disagree.
معنی فارسی کلمه concludent
:
بهمعنای قاطع و نهایی که به نتیجهگیری روشنی منجر میشود.