معنی فارسی concresce

B2

به هم پیوستن و تشکیل یک کل واحد از اجزاء.

To grow or cause to grow together; to unite or combine.

example
معنی(example):

گل معمولاً به هم می‌چسبد و با دیگران رشد می‌کند.

مثال:

The flower tends to concresce, growing together with others.

معنی(example):

هنگامی که ایده‌ها به هم می‌چسبند، نظریه‌های جدید ظهور می‌کنند.

مثال:

As ideas concresce, new theories emerge.

معنی فارسی کلمه concresce

: معنی concresce به فارسی

به هم پیوستن و تشکیل یک کل واحد از اجزاء.