معنی فارسی concrescive
B2دارای ویژگیهایی که به پیوستگی منجر میشود.
Relating to or characterized by growth and unification.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سبک هنرمند به خاطر ویژگیهای همپیوندیاش شناخته شده است.
مثال:
The artist's style is known for its concrescive qualities.
معنی(example):
رشد هم پیوندی در طبیعت در اطراف ما قابل مشاهده است.
مثال:
Concrescive growth can be seen in nature all around us.
معنی فارسی کلمه concrescive
:
دارای ویژگیهایی که به پیوستگی منجر میشود.