معنی فارسی conditory
B1محیط یا شرایطی که قید و محدودیتهایی اعمال میکند.
An environment or condition that imposes restrictions.
- OTHER
example
معنی(example):
محیط قیدکننده نیاز به احتیاط دارد.
مثال:
The conditory environment requires caution.
معنی(example):
در یک محیط قیدکننده، باید قواعد رعایت شود.
مثال:
In a conditory setting, rules must be followed.
معنی فارسی کلمه conditory
:
محیط یا شرایطی که قید و محدودیتهایی اعمال میکند.