معنی فارسی condolingly
B1به صورت غمگین و با همدردی صحبت کردن یا رفتار کردن.
In a sorrowful or sympathetic manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با صدایی غمگین با خانوادهای که در سوگ بودند صحبت کرد.
مثال:
She spoke condolingly to the family in mourning.
معنی(example):
او با سرش به علامت همدردی تکان داد در حالی که او داستان از دست دادن خود را بازگو میکرد.
مثال:
He nodded condolingly as she shared her story of loss.
معنی فارسی کلمه condolingly
:
به صورت غمگین و با همدردی صحبت کردن یا رفتار کردن.