معنی فارسی condominate

B1

تسلط داشتن بر چیزی یا دیگران، معمولاً به طور همزمان.

To dominate jointly or together.

example
معنی(example):

دو نوع در اکوسیستم تسلط دارند.

مثال:

The two species condominate the ecosystem.

معنی(example):

در این منطقه، گیاهان برای بقای گونه‌های دیگر تسلط دارند.

مثال:

In this area, the plants condominate the survival of other species.

معنی فارسی کلمه condominate

: معنی condominate به فارسی

تسلط داشتن بر چیزی یا دیگران، معمولاً به طور همزمان.