معنی فارسی conducible
B1قابل پیشرفت، چیزی که میتواند به یک نتیجه یا وضعیت خاص کمک کند.
Capable of being contributed to or leading to a particular result.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تلاشهای او به موفقیت تیم کمک میکند.
مثال:
Her efforts are conducible to the team's success.
معنی(example):
این ایده به توسعه استراتژیهای جدید کمک میکند.
مثال:
The idea is conducible to developing new strategies.
معنی فارسی کلمه conducible
:
قابل پیشرفت، چیزی که میتواند به یک نتیجه یا وضعیت خاص کمک کند.