معنی فارسی conducibly

B1

به گونه‌ای که قابل درک باشد؛ به شکلی که به راحتی قابل انتقال یا توضیح باشد.

In a manner that can be understood or conveyed with ease.

example
معنی(example):

او مفهوم را به طور قابل فهم برای دانش‌آموزان توضیح داد.

مثال:

He explained the concept conducibly to the students.

معنی(example):

دستورالعمل‌ها به گونه‌ای نوشته شده بودند که همه بتوانند معنی آن را بفهمند.

مثال:

The instructions were conducibly written for everyone to understand.

معنی فارسی کلمه conducibly

: معنی conducibly به فارسی

به گونه‌ای که قابل درک باشد؛ به شکلی که به راحتی قابل انتقال یا توضیح باشد.