معنی فارسی confabulatory
B1وابسته به ایجاد داستانهای نادرست یا تخیلی، به ویژه در زمینه گفتار.
Relating to the act of confabulating or characterized by fabricating memories.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
داستانهای ساختگی او برای دوستانش جالب بود.
مثال:
His confabulatory stories were amusing to his friends.
معنی(example):
طبیعت ساختگی گفتارش باعث میشد که اعتماد به او دشوار باشد.
مثال:
The confabulatory nature of his talk made it hard to trust him.
معنی فارسی کلمه confabulatory
:
وابسته به ایجاد داستانهای نادرست یا تخیلی، به ویژه در زمینه گفتار.