معنی فارسی configurational

B2

تعریف کنفیکوریشنی به معنای مرتبط با ساختار و ترتیب اجزای یک سیستم یا شیء است.

Relating to or characterized by a particular configuration.

example
معنی(example):

روش کنفیکوریشنی به درک سیستم‌های پیچیده کمک می‌کند.

مثال:

The configurational approach helps in understanding complex systems.

معنی(example):

سبک کنفیکوریشنی آنها منحصر به فرد و نوآورانه است.

مثال:

Their configurational style is unique and innovative.

معنی فارسی کلمه configurational

: معنی configurational به فارسی

تعریف کنفیکوریشنی به معنای مرتبط با ساختار و ترتیب اجزای یک سیستم یا شیء است.