معنی فارسی confluently
B1به طور همسوی و هماهنگ، وقتی که چند ایده یا احساس به هم میپیوندند.
In a manner that indicates a flowing or harmonious connection.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها در طول ارائه به طور همسوی صحبت میکردند.
مثال:
They spoke confluently during the presentation.
معنی(example):
ایدهها بهطور همسویه جریان داشتند و استدلال قویتری را ایجاد کردند.
مثال:
The ideas flowed confluently, creating a strong argument.
معنی فارسی کلمه confluently
:
به طور همسوی و هماهنگ، وقتی که چند ایده یا احساس به هم میپیوندند.