معنی فارسی confluxibility

B1

توانایی ترکیب یا قرارگیری متوازن ایده‌ها یا عوامل مختلف.

The ability to flow together or merge harmoniously.

example
معنی(example):

توانایی هم‌جوشی دو نظریه واضح بود.

مثال:

The confluxibility of the two theories was evident.

معنی(example):

آنها درباره توانایی هم‌جوشی دیدگاه‌های خود بحث کردند.

مثال:

They discussed the confluxibility of their perspectives.

معنی فارسی کلمه confluxibility

: معنی confluxibility به فارسی

توانایی ترکیب یا قرارگیری متوازن ایده‌ها یا عوامل مختلف.