معنی فارسی confluxible
B2قابل پیوستگی، به عنوان توصیف کننده دو یا چند چیز که میتوانند یا احتمالاً به هم ملحق شوند.
Capable of merging or flowing together.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دو رودخانه در این نقطه به هم پیوستهاند.
مثال:
The two rivers are confluxible at this point.
معنی(example):
ایدههای آنها به هم میپیوندد و به یک راهحل خلاقانه میانجامد.
مثال:
Their ideas are confluxible, leading to a creative solution.
معنی فارسی کلمه confluxible
:
قابل پیوستگی، به عنوان توصیف کننده دو یا چند چیز که میتوانند یا احتمالاً به هم ملحق شوند.