معنی فارسی confrontment
B1مواجهه، عمل مواجه شدن با کسی یا چیزی به گونهای که ممکن است چالش یا دیالوگ به وجود آورد.
The act of confronting someone or something, often involving challenges or dialogues.
- NOUN
example
معنی(example):
مواجهه به طور مسالمتآمیز میتواند بسیاری از مسائل را حل کند.
مثال:
Confrontment in a peaceful manner can solve many issues.
معنی(example):
مواجهه ضروری بود تا به درگیریهای ادامهدار رسیدگی شود.
مثال:
The confrontment was necessary to address the ongoing conflicts.
معنی فارسی کلمه confrontment
:
مواجهه، عمل مواجه شدن با کسی یا چیزی به گونهای که ممکن است چالش یا دیالوگ به وجود آورد.