معنی فارسی conglobate

B1

به معنای گرد هم آمدن و تشکیل توده‌ای بزرگ از ذرات یا مواد دیگر است.

To cluster together or form a mass or aggregate.

example
معنی(example):

جزئیات کوچک در طول زمان شروع به همگرا شدن به توده‌های بزرگتر کردند.

مثال:

The small particles began to conglobate into larger masses over time.

معنی(example):

در طبیعت، معدنی‌ها معمولاً تحت فشارهای خاص همگرا می‌شوند.

مثال:

In nature, minerals often conglobate when subjected to specific pressures.

معنی فارسی کلمه conglobate

: معنی conglobate به فارسی

به معنای گرد هم آمدن و تشکیل توده‌ای بزرگ از ذرات یا مواد دیگر است.