معنی فارسی congruential
B1به معنای مرتبط با تطابق و هماهنگی، به ویژه در زمینههای ریاضی و آمار.
Relating to congruence; often used in the context of statistical methods or theories.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رویکرد تطبیقی در آمار به طور گسترده استفاده میشود.
مثال:
The congruential approach in statistics is widely used.
معنی(example):
او یک روش تطبیقی برای حل مشکل بکار برد.
مثال:
He applied a congruential method to solve the problem.
معنی فارسی کلمه congruential
:
به معنای مرتبط با تطابق و هماهنگی، به ویژه در زمینههای ریاضی و آمار.