معنی فارسی consecute

B1

تقدیس کردن یا به محافل مذهبی رساندن.

To consecrate; to set apart for sacred use.

example
معنی(example):

برای تقدیس رویداد، آنها تقدیم‌های ویژه‌ای آماده کردند.

مثال:

To consecute the event, they prepared special offerings.

معنی(example):

اجتماع تصمیم گرفتند گردهمایی خود را با یک ضیافت تقدیس کنند.

مثال:

The community decided to consecute their gathering with a feast.

معنی فارسی کلمه consecute

: معنی consecute به فارسی

تقدیس کردن یا به محافل مذهبی رساندن.