معنی فارسی consociationism
B2نظریهای که به دولت و مدیریت مبتنی بر همکاری و مشارکت دو یا چند گروه اشاره دارد.
A theory advocating governance through cooperation among different groups.
- NOUN
example
معنی(example):
همکاریگرایی حکمرانی همکاری را ترویج میکند.
مثال:
Consociationism promotes cooperative governance.
معنی(example):
تئوری همکاریگرایی در کنفرانس بررسی شد.
مثال:
The theory of consociationism was discussed in the conference.
معنی فارسی کلمه consociationism
:
نظریهای که به دولت و مدیریت مبتنی بر همکاری و مشارکت دو یا چند گروه اشاره دارد.