معنی فارسی consociative
B1روشی از همکاری که در آن گروههای مختلف در یک جامعه با هم کار میکنند تا به یک توافق برای مدیریت منافع مشترک دست یابند.
An approach that aims to foster cooperation among different social groups or segments.
- OTHER
example
معنی(example):
روش کنسوسیاکی به گروههای مختلف کمک میکند تا با هم کار کنند.
مثال:
The consociative approach helps different groups work together.
معنی(example):
در سیاست، یک استراتژی کنسوسیاکی میتواند ثبات را ترویج دهد.
مثال:
In politics, a consociative strategy can promote stability.
معنی فارسی کلمه consociative
:
روشی از همکاری که در آن گروههای مختلف در یک جامعه با هم کار میکنند تا به یک توافق برای مدیریت منافع مشترک دست یابند.