معنی فارسی conspersion
B1پخش یا پراکندگی چیزی، به ویژه مایعات یا رنگها.
The act of dispersing or scattering something, especially liquids or colors.
- NOUN
example
معنی(example):
پراکندگی باران الگوهای زیبایی روی شیشه ایجاد کرد.
مثال:
The conspersion of the rain created beautiful patterns on the window.
معنی(example):
پراکندگی رنگها در نقاشی او خیرهکننده بود.
مثال:
The conspersion of colors in her painting was stunning.
معنی فارسی کلمه conspersion
:
پخش یا پراکندگی چیزی، به ویژه مایعات یا رنگها.
