معنی فارسی conspiringly
B2به صورت توطئهآمیز و به گونهای که نشاندهنده طرحریزی برای انجام کارهای پنهانی است.
In a manner that suggests plotting or scheming.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها در گوشه اتاق به طور توطئهآمیز صحبت کردند.
مثال:
They spoke conspiringly in the corner of the room.
معنی(example):
دوستان به طور توطئهآمیز در مورد برنامه شگفتی خود پچپچ کردند.
مثال:
The friends whispered conspiringly about their surprise plan.
معنی فارسی کلمه conspiringly
:
به صورت توطئهآمیز و به گونهای که نشاندهنده طرحریزی برای انجام کارهای پنهانی است.